با گسترش قلمروی امپراتوری روم و رسمی شدن دین مسیحیت در سال 313 میلادی ، جایگاه زنان هم اندکی نسبت به قبل تغییر کرد و اوضاع بهتر شد، اما این آموزهای دینی مسیحیت و یهود که با تاکید بر گناه نخستین (خوردن سیب ممنوعه) که بر شانه زنها سنگینی می کرد و این باور غلط آفرینش زن در زیر سایه مرد، موقعیت زنان رو در جامعه بسیار بسته و ضعیف می کرد در نتیجه تا قبل از دوره رنسانس نگاه به زنان در غرب با دیدگاه سنتی و مذهبی ترکیبی ایجاد کرده بود که زنان رو فقط با نقش جنسیتی و فرزندآوری ارزیابی میکرد.با عصر رنسانس و نوزایی، بازهم اوضاع و شرایط تاحدودی برای زنان بهتر شد و اونها میتونستن در فعالیت های اجتماعی اندک سهمی داشته باشن، مثلا تاسیس مدارس خاص و باسواد شدن اونها باعث شد وارد عرصه شعر و هنر و جنگ و همینطور اداره برخی شهرها بشن. مثلا در ایتالیا در دوره رنسانس زنان بسیاری رو در عرصه هنر می بینیم که پابه پای مردان درخشیدن.
اما دوره رفرم و ضد رفرم دوباره این حیات تازه و نورسته رو کم رنگ کرد. در واقع رفرم یک جور اصلاحات دینی در دین مسیحیت بود که باعث بوجودن اومدن گرایش مختلفی از دین مسیح شد که پروتستانیسم یا مکتب پروستان یکی از این شاخه ها بود. مارتین لوتر هم که رهبری این جنبش رو بعهده داشت اصلاحات زیادی در دین مسیحیت ایجاد کرد و بخاطر فساد ایجاد شده توسط برخی کشیشان در کلیسا چاره کار رو در محدود کردن زنان در خانه و خانواده دیدن. البته که مفاهیم اصلی و اولیه جنبش لوتری بر پایه به چالش کشیدن سنت های غلط مسیحیت و سواستفاده روحانیون از دین بود اما آنچه کلیسا از این نهضت برداشت کرد محدود کردن زنان بخاطر فساد کلیسا بود.
عصر روشنگری محدودیت های قبل رو کم کم از بین برد و با وقوع انواع انقلاب ها، حضور زنان در جامعه پر رنگ تر شد. زنان پابه پای مردان فعالیت می کردن و این هویت شغلی و کسب درآمد به اون ها قدرت اجتماعی هم میداد. این تغییرات تا اون حد بود که در انقلاب فرانسه حضور زنان در ارتش و جبهه هم اثرگذار بود. در اواخر قرن 19ام بود که کم کم فعالیت های زنان تحت عنوان “جنبش فمنیسم” شکل گرفت و تلاش اونها برای گرفتن حقوق برابر آغاز شد. حقوقی مثل دستمزد برابر با مردان در صورت شرایط کار مساوی و حق رای. شکل گیری اولیه جنبش فمنیسم از انقلاب فرانسه بود.
انقلاب صنعتی هم پشتوانه خوبی برای پیگیری حقوق زنان بود. چون با ایجاد شغل برای زنان وضعیت اقتصادی بهتر میشد و این امکان رو به زنان می داد که برای حقوق برابر اقتصادی و اجتماعی تلاش کنن. برای اولین بار در نیوزلند سال 1893جنبش زنان به نتیجه رسید و تونستن حق رای رو بدست بیارن. کمی بعد این جنبش مشکلاتی پیدا کرد اما جنبش ها در آمریکا و انگلستان آغاز شده بود و مسیر خودش رو طی میکرد. در سال 1888 نخستین انجمن بین المللی زنان در واشنگتن شکل گرفت. این انجمن ها با تعداد بسیار بیشتری در اوایل قرن ۲۰ام در فرانسه ایجاد شد و همگی خواستار گرفتن حق رای برای زنان بودن.
این جنبش ها کم کم توسعه پیدا کرد و آگاه تر میشد بطوریکه در آمریکا زنان سیاهپوست فعالیت های زیادی برای داشتن مشاغل در جایگاه بالای اجتماعی داشتن. اونها میتونستن از حقوق برابر قومی و اجتماعی و اقتصادی و از آزار و خشونت جنسی مردان حرف بزنن و اعتراض کنن. زنان مشکلات بسیار زیادی داشتن و مبارزه برای هرکدوم از مسائلی که در تجمعات و تظاهرات و جلسات خودشون مطرح می کردن کلی وقت و انرژی از اونها می گرفت.
مثلا زنان آمریکا در زمینه های مختلف، از زندگی خانوادگی گرفته تا محیط کار با محدودیت های بسیاری مواجه بودن. برای مثال همه زنان باید از یک الگو پیرویی میکردن: ازدواج در سن ۲۰ سالگی و تشکیل خانواده. بر اساس گفته یکی از زنان در اون دوره «یک زن چیز زیادی از زندگی خودش نمیخواست. اون باید از زندگی فرد دیگه ای، چه شوهر، چه بچه ها، نگهداری میکرد». بنابراین، زنان بار اصلی خانه داری را بر دوش داشتن و به طور متوسط ۵۵ ساعت در هفته صرف امور خانه میکردن. زنان طبق قانون، به طور کامل وابسته به شوهرانشون بودن و جز در مورد بسیار محدودی که باید از حمایت مناسب بهره مند میشدن، حقی نسبت به درآمد یا اموال شوهر نداشتن. این در حالی بود که شوهر اختیار اداره امور مالی زن را داشت. زنان در زمینه طلاق نیز با محدودیت های زیادی روبرو بودن، به طوری که حتما میبایست ثابت میکردن که شوهر مرتکب عمل خطایی شده تا بتونن طلاق بگیرن.
هدف اصلی جنبش فمنیستی دهه ۶۰ و ۷۰، از بین بردن نابرابری در محیط های کاری مثل عدم دسترسی به مشاغل بالا و نابرابری در دریافت حقوق از طریق تصویب قوانین برابر بود. در اواخر دهه ۷۰ قرن ۲۰ام برخی از این جنبش های زنان در غالب فمنیسم گرایش هایی پیدا کرد که براساس پیر بودن یا جوان بودن و طبقعه اجتماعی به گرایشات مختلف تقسیم شد که در اکثر موارد با هم مخالف بودن و برخی از اونها افراطی بودن اما اساس جنبش زنان در دنیا رو میشه پایه گذار حقوق زنان و پیشرفت اونها دونست که در کشورهای مختلفی از نقاط جهان فعالیتشون رو برای احقاق حقوقشون ادامه دادن. زنانی مثه گلوریا استاینم و ژرمین گریر تونستن با نوشته ها و تصویر جذابشون، توجه رسانه ها رو به خود جلب کنن. آنها به عنوان نمونه های خوب و جذاب از زنان فمینیست، در شناساندن فمنیسم به عموم مردم و رسانه ها نقش کلیدی داشتن تا این تصور را ایجاد کنن که زنان فمینیست لزوما چهره های منفی ضد مرد نیستن.
تاریخ مبارزات زنان پیشینه طولانی داره و زنان از زمانی که تونستن آگاه بشن، تونستن به جایگاه های دیگه اجتماعی مثل شغل و فعالیت های سیاسی و فرهنگی هم دست پیدا کنن. موقعیت امروز زنان در دنیا که هنوز در حال پیشروی هست، حاصل مبارزات زنان در تاریخ جنبش زنان دنیاست.